سایت تفریحی خبری و مد لباس روز دنیا

شعر عاشقانه کوتاه _ قصیده _ غزل _ دوبیتی های زیبا _ شعر زیبا

شعر عاشقانه کوتاه _ قصیده _ غزل _ دوبیتی های زیبا _ شعر زیبا ۱۳ شهریور ۱۳۹۴

شعر زیبا

همه شب دست به دامان خدا تا سحرم
که خدا از تو خبر دارد و من بی خبرم

رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم

گرمی طبعم از آن است که دل سوخته ام
سرخی رویم از این است که خونین جگرم

کار عشق است نماز من اگر کامل نیست
آخر آنگاه که در یاد توام در سفرم

این چه کرده ست که هر روز تو را می بیند
من از آیینه به دیدار تو شایسته ترم

عهد بستم که تحمل کنم این دوری را
عهد بستم ولی از عهد خودم می گذرم

مثل ابری شده ام در به در و شهر به شهر
وای از آن دم که به شهرتو بیفتد گذرم

شعر زیبا

ترک ما کردی ولی باهرکه هستی یار باش
مثل من هرگز نکن با او کمی دلدار باش

کم گذاشتی نازنین یک عمر برایم عشق خود
لااقل یکدم بساز با عشق او بسیار باش

از حریم عشق من پاپس کشیدی ناگهان
گرد تا گرد حریم عشق او دیوار باش

تاسحر یک عمر بودم ، درکنارت نازنین
یک شبی تو امتحان کن مثل من بیدار باش

ساکتی ای نازنین از عشق نو حرفی بزن
بی دروغ و بی کلک یک لحظه را اینبار باش

دلهره جانم گرفت ازبس بفکرت بوده ام
حال او خوشحال کن چون لحظه دیدار باش

من که رفتم بعد ازین حالم بتو مربوط نیست
خنده کن یا گریه یا ازعشق او بیمار باش

شعر زیبا

دوست دارم ،اینکه گاهی بحث را کِش می دهی
بوسه هایی را که با اصرار و خواهش می دهی

باد می پیچد به خود از حسرتش !وقتی که تو
دست بر مو می بری ،آن را نوازش می دهی

عطر شالی لای موها ،شرم گل بر گونه ات
چهره ی پاک پری ها را نمایش می دهی

شهر ما شاعر فراوان دارد و تقصیر توست!
آنقدر که سوژه ی ناب سُرایش می دهی

آنقدر خوبی اگر حاکم شوی بر محکمه
بر تمام مجرمانت حکم بخشش می دهی

شعر زیبا

بیوگرافی نویسنده

دانشجوی کارشناسی ارشد الکترونیک امیدوارم از مطالب سایت لذت ببرید.

مشاهده تمامی 454 پست

مطالب مشابه

ارسال دیدگاه

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.


برچسب ها