سایت تفریحی خبری و مد لباس روز دنیا

متن عاشقانه

“متنی که برنده ی جایزه ی بهترین متن سال شد”

گوش هایم را می گیرم! چشم هایم را می بندم! و زبانم را گاز می گیرم! ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدر دردناک است فهمیدن…!!!
خوش بحال عروسک آویزان به آینه ماشین،
تمام پستی بلندی زندگیش را فقط میرقصد…!!!
کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم ودر،
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!
آنها که موهای صاف دارند
فر می‌زنند
و آنها كه موی فر دارند
موی‌شان را صاف می‌كنند

عده‌ای آرزو دارند خارج بروند
و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانه‌ها می‌سُرايند

مجردها می‌خواهند ازدواج کنند
متأهل‌ها می‌خواهند مجرد باشند…

عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری می‌كنند
و عده‌ای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند…

لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند
و چاق‌ها همواره حسرت لاغری را می‌كشند

شاغلان از شغلشان می‌نالند
بیکارها دنبال همان شغلند

فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند
ثروتمندان دغدغه‌ی نداشتن صفا و خون‌گرمیِ فقرا دارند…

افراد مشهور از چشم مردم قایم می‌شوند مردم عادی می‌خواهند مشهور شده و دیده شوند

سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند…
و هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این است:

“قدر داشته‌هایت را بدان
و از آنها لذت ببر”

قانونهای ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی “رضایت”

مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر،

مهم این است که از همانی که داری راضی باشى

آن‌وقت ”خوشبختی”..

متن عاشقانه زیبا

میگویند روز محشر ،

با هر کس که دوستش داشته باشی

محشور میشوی

یعنی من با تو..!

چه محشری میشود محشر من ،

چقدر برای تمام شدن دنیا

بی تابم… ای الهه عشق و غرور

متن عاشقانه زیبا

گور پدر این صندلی که می‌گوید:

“من یک‌نفره‌ام”

هندسه عشق

جای مرا باز می‌کند

کنار تو

از: ابن محمود

متن عاشقانه زیبا

افکارم شبیه تو تراشیده شده.

آغوشم درست به اندازه تو جا دارد.

اطاقم بوی تو را میدهد.

فقط نمیدانم چرا چشمانم تو را گم کرده اند…

دلتنگم …

به اندازه همه دلتنگیهایی که فقط تو میدانی.

?

متن عاشقانه زیبا

اصلا
“زن” را چه به شعر!
زن باید
عاشق شود…
آن وقت هر دوستت دارمی که می گوید؛
خودش
شعر محشری می شود….

متن عاشقانه زیبا

فرقی نمی کند ….

یک ساختمان….یک خیابان ….یک شهر …
یا هزاران فرسنگ …..

از تو که دور باشم

انگار سال هاست که مرده ام

متن عاشقانه زیبا

ساعت ها که برایت شعر می خوانم

و تو لبخند می زنی

و این قصه هر شب تکرار می شود….

یادت باشد

که خیالت را

هیچ وقت نمیتوانی از من پس بگیری

متن عاشقانه زیبا

تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام، همدم شبم یارِ آنچنان است
جان می لرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد
ماهم به زیر خاک و دلم در این ظلمت زمان است

ای باران ای باران از غصه ام آگاهی
بزن نم به خاکش ز اشکم نپرسد چرا تنهایی
بگو به خاکم نشینه ماهی میباری بر مزارش خوش به حالت که بارانی
از قطره ات چون شکفد به خاکش سبزه همی
بوی ماهم کشان ابرِ خاکش، ابرِ باران

#افشین_یداللهی

متن عاشقانه زیبا

بگذار هر چه نمی خواهند

بگوئیم

بگذار هر چه نمی خواهیم

بگویند

باران که بیاید

از دست چترها

کاری بر نمی آید

ما اتفاقی هستیم

که افتاده ایم.

“نصرت رحمانی”

متن عاشقانه زیبا

متن های زیبا

ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ شوهری ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ لواشک ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﻬﻮ ﯾﺎﺩﺵ ﺍﻭﻣﺪ زنش لواشک ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ …
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﺯ ﺩﻫﻨﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﻮ جلدش ﺗﺎ ﺑﺒﺮﻩ ﺑﺮﺍﺵ !

یه خرده غیربهداشتیه ولی عاشقانه اس?

**************************************

تکرار مسواک زدن در همه شبها ، دندانها را سفید میکند

و تکرار خاطرات در همه شبها ، موها را . . .
ﮔـــﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩ ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ .…
ﮔـــﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﺑﻪ ﭘـــﺎﯼ ﻋﻤﺮ !
ﻭ ﭼﻪ ﻋـــﺬﺍﺑﯽ می کشد ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫــﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ؛
ﻫــﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ…..!

.
همه را وعده به دیدار قیامت دادند
تا قیامت چه کند آنکه گرفتار تو شد؟

************************************

انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد

************************************

.
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ …
.
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره !!!
از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر میدهم،
چرا که کفش پوشیدن راحتتر از فرش کردن دنیاست.
( کوروش کبیر)

عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند!
هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود….
(کورش کبیر)

*************************************

از دست دادن هر انساني كه دوستش ميداشتم ،
آزار دهنده بود…
گرچه اكنون متقاعد شده ام كه هيچكس، كسي را از دست نميدهد!
زيرا هيچكس مالك كسي نيست…
اين تجربه واقعي آزادي است:
داشتن مهمترين چيزهاي عالم،
بي آنكه صاحبشان باشي..

(پائولو كوئيلو)??

**************************************

ما همه ادم هایی هستیم
که گاه دلمان میگیرد
گوشه اتاق کز میکنیم
و دلیل تمام بدبختیامان را نفرین میکنیم
ما همه ادم هایی هستیم
که گاهی نیز از هیجان روزی که گذشت خوابمان نمیبرد
پتو را کنار میزنیم و دستمان را روی دلمان میگیریم و قاه قاه میخندیم
گاهی اوقات نیز لبخندی میزنیم و به خواب فرو میریم
ما همه ادم هایی هستیم
که همیشه شب های سختی هم داریم
و از یاد میبریم
شبهای دلنشینی که تا صبح همصحبتی داشتیم
و از یاد میبریم
زندگی پر از پستی ها و بلندی هاست
از یاد میبریم در مقابل شب های خوبی که گذشت
شبهای بدی نیز داشته ایم و خواهیم داشت
ما ادم ها گاهی فراموش میکنیم
باید جنگید برای زندگی..!

متن های زیبا * متن های زیبا * متن های زیبا * متن های زیبا * متن های زیبا

متن عاشقانه

✘یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشموبغل کرده بودم ✘

✘داشتم خاطراتمونو مرور میکردم..✘

✘باخودم گفتم الان باکیه؟؟✘

✘کجاس؟✘

✘چی پوشیده؟.✘

✘به عکساش خیره شدم…✘

✘دیدم پیام دارم…✘

✘نگاه کردم خواستم نخونده پاک کنم چون حوصله ی هیچکی ونداشتم…✘

✘اما تاچشمم به فرستنده خورد درجاخشکم زد..✘

✘چندبار اسمشو خوندم….✘

✘تمام خاطراتش اومد جلوچشمم….✘

✘حتی اخرین حرفش که بهم گفت هری…✘

✘خواستم پاک کنم اما چشمم به متنش افتاد…✘

✘نوشته بود«دوست دارم دیوونه»…..✘

✘لحنش مثل همون موقعا بود…..✘

✘بااین حرفش تمام گذشته رو فراموش کردم …✘

✘نوشتم «منم دوست دارم عشقم»✘

✘بالبخند اومدم دکمه ی ارسال وبزنم..✘
.
.
.
.
.
.
.
.

✘نوشت☜«ببخشید اشتباه شد>>

متن عاشقانه

تو را
تمامی تو را
نگاه مهربانت را
غرورنهفته درصدایت را
خستگی هایت را

همه را در امن ترین جای دلم جای می دهم

و هرصبح سرک می کشم به این دارایی عزیز
وشبها هوشیار ونگهبان به خواب می روم
و اگرکسی بپرسد شغلت چیست؟
پاسخ میدهم ؛
خزانه دار یک “عشق مهربان”

متن عاشقانه

گاه دلـــــــم ميگيرد ازصداقتـــــم كه هيچكس آن را نفهمید….
گاه دلــــــــم تنگ ميشودبراي وعــــده هايي كه ميدانستم نيست اما براي دلخوشيم كافــــي بود….
گاه دلــــــــم ميگيرد از سادگـــــي هايم….
گاه دلـــــــم ميسوزد براي وفـــــــاداري هايم…
گاه دلـــــم ميسوزد براي اشكهايم…..
گاه دلـــــــم ميگيرد از روزگــــــــــاري كه درآنم….
اين نبـــــــــــــــود آنچه درانتظارش بــــــــــــــــودم……؟؟؟!!!

متن عاشقانه

…ﺷَــــﺐ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷـــــﻮﺩ !!. . . .
ﮔﻠﻮﯾَـــﻢ ﭘُــﺮ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ. . . .؛
ﭘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑُـﻐـﺾ ِِ ﺳَﻨﮕﯿـــﻦ
ﺑُـﻐﻀﯽ ﮐﻪ ﻧـــﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﮐَـــﺪ،،،،
،،،ﻭ ﭼﺸﻤــــــــﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘــــــــــﺎﮎ ، ﺑــﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨــﺪ . . . .!!!،،
ﻭ ﺍﻣـــــﺎ ﺩﻟــﻢ . . . . ؛
ﺩﻟــﻢ ﭘُـﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺍﺯﺩﺭﺩﻫـﺎﯾﯽ ﭘُـﺮ ﺍﺯ ﺣــــﺮﻑ،،
،،ﺣـﺮﻑ ﻫــﺎﯾﯽ ﻣﻤﻠـﻮﺀ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــﻮﺕ که ﯾﮏ ﺑــﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﻓَﻮَﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ ﻭ
ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾــــﻮﺍﺭ ِِ ﻣَـﺠــﺎﺯﯼ . . . . ؛
ﺁﺭﺍﻣــــــــــ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧــــــــﺪ !!!!!
و
اين كار هرشب من است!!!!

متن عاشقانه

♥️میدونے؟؟♥️
♥️رژ رنـــــگـے زدن خیلی قشنگه…♥️
♥️اماقشنگه واسه وقتے که عشقت بخواد لباتـــــ رو ببوســـــه♥️
♥️پیرهن کوتاه عــروسـکے پوشیدن خیلے قشنگه♥️
♥️اماوقتے عشقت ازبیرون میاد وخستست وبادیدنت تواون لباس♥️
♥️خستگے یادش میره…♥️
♥️موهاے بلند قشنگه…♥️
♥️وقتےقراره عشقت نازشون کنه وببوسه…♥️
♥️قشنگه که خودتولوس کنی ودلبرے کردنوبلد باشے…♥️
♥️فقط یادت باشه براے عشقت کسے که بهش تعلق دارے♥️
♥️نه همه ے پسراے دورت♥️
♥️ســـــلامتے هــــمه دخترایــــے کہ هـــمه وجــودشـون مــــالـــــه یــک نفـــره♥️

متن عاشقانه

متن زیبا

تا “خدا” هست، هیچ لحظه ای آنقدرسخت نمیشود
که نشود تحملش کرد!
شدنی ها را انجام ده و تمام نشدنی هایت را
به “خداوند” بسپار……..

متن زیبا

از یه بنده خدایی سوال کردم :

چرا ۱۴ میلیارد تومان خرج ضریح یکی از اماما کردید ؟؟؟
اگه این پولو به فقیرای خودمون کمک میکردیم ..بهتر نبود ؟ ثوابش بیشتر نبود ؟؟؟
جوابی که به من داد خیلی منو توی فکر فرو برد … اون گفت :

این پولو همون فقرا دادن …شما حرص نخور !

پولدارا با پولشون پورشه میخرن !

متن زیبا

لبخندش راتقسیم کرد…خنده اش ب من رسید لبش به دیگری…

متن زیبا

وقــتے کســے
با همــہ یِ وجــودش تو رو دوســت داره
فــکر نــکن خیــلے سـرتـری…!”
اون خیــلے تکــہ
کــہ
تــویِ ایــن دنیــایــے کــہ
کــسے پـایِ کســے
نمــے مــونـہ …. ~~> پــایِ بــد و خــوبـت مــونـده . ….

متن زیبا

رویاهای خوب را نمی خواهم
خوابهای شیرین را نمی خواهم..
لذت دنیا
وخوشبختی بدون تو
نه اینها را هم نمی خواهم..

دوست دارم تلخ زندگی کنم
اما کنار تو…

متن زیبا

ميگن منبر را از چوب درخت گردو ميسازند که بسيار محکم و با کيفيت است درخت گردو علاوه بر چوب مرغوب سايه و بار خوبي هم دارد اما درخت چنار ميوه ندارد سايه درست حسابي هم ندارد ازش چوبه دارميسازند،
دعواي اين دو درخت در شعر شهريار شنيدني ست!
گفت با طعنه منبري به چنار:
سرفرازي چه ميکني؟ بي بار!
نه مگر ننگ هر درختي تو؟
کز شما ساختند چوبه دار!
پس بر آشفت آن درخت دلير،
رو به منبر چنين نمود اخطار؛

گفت: گر منبر تو منبر بود،
کار مردم نمي کشيد به دار.

متن زیبا

« باید آزادی را همراه ِ عدالت انتخاب کرد . یکی بدون دیگری بی‌معناست . اگر کسی نان ِ شما را بگیرد آزادی شما را هم گرفته است و اگر کسی آزادی شما را سرقت کند مطمئن باشید نان ِ شما نیز در معرض تهدید است و…»

آلبرکامو

 

شعر غزل عاشقانه

امشب غزل بر موج دریا مینویسم
دریای عشقم را همین جا مینویسم

امشب بنام سادگی های نگاهت
من شعر هایم را چه زیبا مینویسم

امشب جریمه های مشق عید خودرا
تا صبح روی آب و بابا مینویسم

امشب تو را دارم و تا پایان شعرم
من های خود را جملگی ما مینویسم

امشب خدا هم عاشق اشعار من شد
از بس که چشمانت فریبا مینویسم

امشب تمام مهربانی ها به پای
چشمان شورانگیز«زیبا »مینویسم

شعر غرل

دوباره شعر گفته ام ، بخوان که سرد میشود
برس به داد قلب من ، که کوه درد میشود

به وسعت تخیلش ، به بال واژه های خود
ببین چگونه شاعری ، فضا نورد میشود

به داد واژه ای برس ، که جذب شعر میشود
ولی بدون حس تو ، دوباره طرد میشود

تو فصل سبز رویشی ، بمان کنار ساقه ام
که بی تو رنگ و روی من ، دوباره زرد میشود

به داد من نمیرسی ! ولی به داد ما برس
که بی تو زوج عشق ما ، دوباره فرد میشود…!!

؟؟

شعر غزل

ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺑﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻡ،
ﺗﺎ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﺭﯾﺸﮥ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﺍﻡ،

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻏﻢ ﭘﺎﺭﻭ ﮐﻨﻢ،
ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺟﺎﺭﻭ ﮐﻨﻢ،

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﻨﻢ،
ﺧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻨﻢ،

ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻭﺍ ﮐﻨﻢ،
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻨﻢ،

ﺷﺎﺩﯼ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﺁﺑﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ،
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﻃﻌﻢ ﮔﻼﺑﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ،

ﻣﯽ ﺩﻭﻡ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ،
ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﯾﻨﻪ،

ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ ﺑﺮ ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ،
ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﺑﺎﺯ ﺑﺮ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺧﻮﺩ،

ﻣﯽ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﯾﮏ ﮐﺘﺎﺏ،
ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺷﻌﺮ ﻧﺎﺏ،

ﺁﺭﯼ ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺩ ﻭ ﻣﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﺴﺖ…

شعر غزل – شعرهای عاشقانه – شعرهای جدید

 

 

 

 

شعر عاشقانه

بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟
روی لب ها یا که بازوها ،کجا بگذارمش؟

قطره های اشک من، شاعرترینت گشته اند
می کند شعرم مرا رسوا، کجا بگذارمش؟

شب به جای تو، تن پیراهنت آغوش من
می شود غرق دو صد رویا کجا بگذارمش؟

این دل دیوانه عاقل بوده دور از چشم تو
با نگاه تو شده شیدا، کجا بگذارمش؟

می تپد قلبم درون سینه آخر تند تند
مثل قلب بچه آهو ها، کجا بگذارمش؟

جای بوسه کنج لب، یک نخ وینیستون لایت و بس
فندکت این جا، ببین لب را، کجا بگذارمش؟

باز چشمک می زنی لب را نشانم می دهی
می کنی طوفان به پا، اما کجا بگذارمش ؟

وعده جام عسل از چشم مستت می دهی
می کنی با خنده ات حاشا، کجا بگذارمش ؟

دوستت دارم، چه تکراری شده این جمله ام
حل کن آخر این معما را، کجا بگذارمش ؟

لب نهادی بر لبم، اینک تو می پرسی ز من
بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش ؟

شعر عاشقانه

سوخته را آتش زدن دیگر چه معنا میدهد…
مرده راخنجرزدن یارب چه معنا میدهد

من که دیگرسوخته ام آتش چه کارم میکند…
برتن آشفته ام زجرت چه معنا میدهد

من دگرتا حد مردن دردو غم دیدم برو…
پس چنین آزارتو برمن چه معنامیدهد

من هزاران بارخنجر خورده ام از آشنا…
خنجرتو بی وفا برمن چه معنا میدهد

بال پرواز مرا هرکس رسید آتش کشید…
برچنین باله شکسته ،پرچه معنا میدهد

زیرپیراهن ببینی جای چاقوهای یار…
برتنه خط خطیم خنجر چه معنا میدهد

من هزار نیش از رفیقان خورده ام دیگرنزن…
نیش تو بر این تنم دیگر چه معنا میدهد

پس دگر با قلب من بازی نکن ای رهگذر…

شعر عاشقانه

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟
مانده ام در طلبت غرق تمنا چه کنم؟
گفته بودی که رعایت کنم آن حد و حدود
من پذیرفتم و حالا نشد اما ، چه کنم؟
تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است
با دل من تو بگو حق خودم را چه کنم؟
دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت
می شود شاعر و دیوانه و شیدا چه کنم؟
همه را از دل من عشق تو بیرون کرده
مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟

می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما
تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟

خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس
تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم!!؟

شعر عاشقانه شعر عاشقانه

چشم مستت چه کند با من بیمار امشب     این دل تنگ من و این تن بیمار امشب

چشم مستت چه کند با من بیمار امشب
این دل تنگ من و این تن بیمار امشب

آخر ای اشک دل سوخته ام را مددی
که به جز ناله مرا نیست پرستار امشب

بیش از این مرغ سحر خون به دل ریش مکن
که به کنج قفسم چون تو گرفتار امشب

سیل اشکم همه دفترچه ی ایام بشست
نرود نقش تو از پرده ی پندار امشب

بودم امید چو آیی به سرم سایه مهر
آفتابی شود از سایه, پدیدار امشب

بسته شد هر در امید به هر جا که زدیم
چاره جویی کنم از خانه خمار امشب

محتسب خوش دل از آن است که یکباره زدند
کوس رسوایی ما بر سر بازار امشب

چقدر زیباست اين مطلبی رو که چند مرتبه ارزش خوندن داره …
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم “مشتی خاک”
که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه
یا “سنگی” در دامان یک کوه
یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس
شاید “خاکی” از گلدان‌
یا حتی “غباری” بر پنجره

اما مرا از این میان برگزیدند :
برای” نهایت”
برای” شرافت”
برای” انسانیت”
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
” نفس کشیدن ”
” دیدن ”
” شنیدن ”
” فهمیدن ”
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای” قرب ”
برای” رجعت ”
برای” سعادت ”
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به” انتخاب ”
به” تغییر ”
به” شوریدن ”
به” محبت ”
به ” محبت ”
به “محبت ”
به ” محبت”
وای بر من اﮔﺮقدر ندانم…….

مشتی خاک

صفحه 2 از 212


برچسب ها