سایت تفریحی خبری و مد لباس روز دنیا

رازهای انسان های موفق

تعریف نگرش

برخى آن را اینگونه تعریف نموده اند: «نگرش عبارت است ازیک حالت عاطفى مثبت یا منفى نسبت به یک موضوع»
در تعریف دیگر توجه به عناصر آن نیز مبذول شده است: «ترکیب شناختها، احساسها، و آمادگى براى عمل نسبت به یک چیز معینى، نگرش شخص نسبت به یک موضوع اجتماعى است»
عناصر نگرش
نگرش از سه عنصر شناختى، عاطفى و رفتارى تشکیل مى یابد عنصر شناختى به اطلاعات و دانسته هاى فرد در مورد یک موضوع، رویداد یا عمل اطلاق مى گردد. بعد عاطفى به احساس خوب یا بد، مثبت یا منفى، مفید یا غیر مفید بودن شخص اشاره دارد. بعد رفتارى نگرش آمادگى شخص براى عمل را در نظر دارد. این سه عنصر مؤلفه هاى تشکیل دهنده حالتى به نام نگرش است. این حالت نه تنها از ترکیب این سه عامل ناشى مى شود بلکه تعمل آنها با یکدیگر نیز در این زمینه نقش دارد. به عبارت دیگر شناخت فرد در زمینه خاصى و اطلاعات او در این رابطه احساسات و عواطف او را تحت تأثیر قرار داده و حالت خوشایند یا ناخوشایند نسبت به این موضوع در او پدید مى آورد.

بينش چيست؟
بینش در واقع نگرش+ عملکرد است.
بينش همان چشم اندازودورنگري است.به اين معني كه هرفردي ياهرسازمان ونهادي بايستي براي خود چشم اندازي ترسيم نموده وبراي رسيدن به آن تلاش وبرنامه ريزي نمايد.چرا كه فرد يا سازمان ونهادي موفق وپيروز خواهد شد كه چشم اندازي داشته باشد.رمز موفقيت الزاما هوش واستعداد بالا نيست.ما افراد بزرگي راسراغ داريم كه داراي استعداد وهوش متوسطي هستند ولي در عرصه هاي مختلف سر آمد مي باشند برعكس افرادي را هم سراغ داريم كه از هوش واستعداد بسيار بالا برخوردارند ولي هميشه از قافله عقب ودر الفباي زندگي هم مانده اند.شايد علت داشتن بينش ونداشتن آن باشد.سازمان هاي فاقد بينش راه به جايي نخواهند برد.

بینش بدون عمل صرفاً یک رؤیاست و عمل بدون بینش صرفاً وقت گذرانی است.
بینش به همراه عمل میتواند دنیا را دگرگون کند.

برای رسیدن به قله کوه قبل از برداشتن هر ابزاری اول اراده ات را بردار

همه شما دوستان خوبم را روی قله های موفقیت می بینم.

** نگرش ** نگرش **

نگرش

نگرش

✅ موفقیت در کسب و کار

چرا آلمانی‌ها با ساعات کاری کمتر بهره‌وری بالاتری دارند؟

مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
وقتی صحبت از آلمان می‌شود، بسیاری از آمریکایی‌ها تصاویری از سربازان جنگ جهانی دوم و هیتلر به ذهنشان می‌آید. اما آنچه بسیاری از مردم نمی‌دانند این است که آلمان موتورخانه صنعتی اروپا است و یک تولیدکننده پیشرو از کالاهای صادراتی به کشورهای آسیایی در حال توسعه به حساب می‌آید. برتری مهندسی آلمان در تبلیغات تجاری فولکس‌واگن را باید دیده باشید. آلمان به‌عنوان موتور اقتصادی اتحادیه اروپا به‌تنهایی منطقه یورو را بعد از فروپاشی در سال ۲۰۱۲ حفظ کرد. در همان زمان، کارگران آلمانی از پشتیبانی بی‌نظیر و ساعات کاری کوتاه‌تر نسبت به بسیاری از همتایان خود بهره می‌بردند. چگونه یک کشور می‌تواند به‌طور متوسط ۳۵ ساعت در هفته کار کند (با متوسط ۲۴ روز تعطیل پرداخت شده) و به چنین سطح بالایی از بهره‌وری برسد؟

ساعات کاری به معنی ساعات کاری است
در فرهنگ کسب‌وکار آلمان، زمانی که یک کارمند سر کار است، به این معنی است که کاری جز آن را نباید انجام دهد. فیس‌بوک، غیبت کردن با همکاران و تظاهر به‌کار کردن وقتی که می‌بینید رئیستان نزدیکتان است، همه اینها از نظر اجتماعی رفتارهای غیرقابل قبول است. به‌طور واضح، در ایالات متحده این رفتارها باعث خواهد شد مدیریت به کارمندانش ترشرویی نشان دهد، اما در آلمان، بین همتایان برای چنین فعالیت‌های سبکسرانه‌ای حد خطای صفر وجود دارد.

در مستندی با نام «از من یک آلمانی بساز»، یک زن جوان آلمانی توضیح می‌دهد زمانی که روش کار کردن خود را به انگلیسی تغییر داد، دچار شوک فرهنگی شد.
او از ماهیت فرهنگ کارگران انگلیسی به شدت سورپرایز شده بود. با بحث و نظر بیشتر، آلمانی‌ها آشکار کردند که به هیچ وجه نمی‌توانند از فیس‌بوک در محیط کارشان استفاده کنند و حتی نمی‌توانند ایمیل خصوصی بفرستند.

ارتباطات مستقیم و هدف‌گرا ارزشمند است
فرهنگ کسب‌وکار آلمانی دارای ارتباطات به شدت متمرکز و مستقیم است. درحالی‌که آمریکایی‌ها می‌خواهند به گپ‌زنی ارزش بگذارند و به جو خوش‌بینانه‌ای در فضای کار برسند، آلمانی‌ها به ندرت به حاشیه می‌روند. آلمانی‌ها مستقیما با مدیرشان درمورد بازبینی عملکرد صحبت می‌کنند، بسیار راحت در جلسات کسب‌وکار شرکت می‌کنند و دستورات را با زبان مسلط و بدون عبارات مودبانه به‌کار می‌برند. درحالی‌که یک آمریکایی می‌گوید «خیلی خوب می‌شد اگر تا ساعت ۳ این پروژه را به من تحویل می‌دادید»، یک آلمانی می‌گوید «تا ساعت ۳، من این پروژه را نیاز دارم».

زمانی که یک آلمانی سر کار است، کاملا متمرکز و سختکوش است که در نتیجه به بهره‌وری بالاتر در دوره زمانی کوتاه‌تر می‌رسد.

آلمانی‌ها کار و زندگی شخصی را از هم تفکیک می‌کنند
آلمانی‌ها سخت کار می‌کنند و در کنار آن به‌شدت تفریح می‌کنند. درحالی‌که روز کاری بر ایجاد بهره‌وری موثر تمرکز دارد، ساعات فراغت واقعا ساعات فراغت است. به‌دلیل جو متمرکز و محیط کار رسمی، کارمندان آلمانی ضرورتا بعد از کار دور هم جمع نمی‌شوند. آلمانی‌ها عموما یک تفکیک بین زندگی خصوصی و کاری قائل هستند.

دولت آلمان در مخالفت با دسترسی تلفن‌های همراه و ارتباط مداومی که آنها بین کارمندان و کارفرمایان فراهم می‌کنند، ممنوعیتی بر ایمیل‌های کاری بعد از ساعت اداری قرار داده است. آلمانی‌ها از روزهای تعطیل با حقوق و مزایا بهره می‌برند؛ بسیاری از کارمندان حقوق‌بگیر ۲۵ تا ۳۰ روز حقوق پرداخت شده دارند. تعطیلات زیاد به این معنی است که خانواده‌ها می‌توانند تقریبا یک ماه از کنار هم بودن لذت ببرند، آپارتمانی در کنار دریا اجاره کنند و سفر طولانی را به یک شهر جدید و جذاب تجربه کنند.

کسب‌وکار به مقام والدین احترام می‌گذارد
سیستم Elternzeit (مرخصی والدین) در آلمان برای بسیاری از آمریکایی‌ها رویایی بیش نیست. ایالات متحده در حال حاضر قوانین مورد نیاز برای مرخصی زایمان ندارد اما آلمان یکی از بهترین برنامه‌های حمایت از والدین را در کشورهای توسعه‌یافته دارد. جنبه منفی منافع مرخصی زایمان این است که ممکن است کارفرمایان از استخدام زنان اجتناب کنند (از ترس اینکه آنها از مزایای ارزشمند آن سوءاستفاده خواهند کرد).

اتاق هیات‌رئیسه آلمانی‌ها نسبت به سایر ملل توسعه‌یافته معمولا در مدارج بالا مردسالار است. گرچه دولت تلاش کرده این روند را متوقف کند. مزایای مالی ماندن در خانه (Elternzeit and Elterngeld یا برنامه‌های مالی والدین) اغلب آنقدر خوب است که مادران آلمانی از خیلی چیزها صرف‌نظر می‌کنند هریک از والدینی که برای مرخصی واجد شرایط هستند و بسیاری از زوج‌ها انتخاب خود را بر اساس شرایط مالی انجام می‌دهند.

** موفقیت در کسب و کار ** موفقیت در کسب و کار ** موفقیت در کسب و کار ** موفقیت در کسب و کار ** موفقیت در کسب و کار **

در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

چرا بعضی افراد از بقیه موفق تر هستند؟ چرا بعضی افراد احساس موفق بودن می کنند و بعضی دیگر حس می کنند غرق در روزمرگی کاری شده اند؟ جواب در واژگان آنها نهفته است. درست است که واژگانی که شما بکار می برید به شدت به حالت روحی شما و دید شما به زندگی شخصی و حرفه ای بستگی دارد. در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

غیرممکنه!
جمله “این کار شدنی نیست” اصلاً در دی ان ای آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ است که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد.

برام مهم نیست!
علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق است. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند “من از شغلم متنفرم!” یا “برام مهم نیست!” اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید.

انقدر سوال نپرس!
افراد باهوش می دانند که چیزی به نام “سوال احمقانه” وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: “چرا؟” “چرا نه؟” “چه می شد اگر؟”

چرا من باید این کارو انجام بدم؟
در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد و توسعه، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله “این کار من نیست که انجامش بدم” جمله ای نیست که آنها بگویند.

من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم
افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند. آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری است و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند.

ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم
برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید.

اگه شکست خوردیم چی؟
شکست بخشی از کسب و کار است. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، ۵۱۲۶ بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ ۱۰۰۰۰ بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح است و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند.

من بهتر می دونم!
چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف می کنید که شما همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک می گیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد می کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند.



برچسب ها