سایت تفریحی خبری و مد لباس روز دنیا

لب

شعر عاشقانه

بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش؟
روی لب ها یا که بازوها ،کجا بگذارمش؟

قطره های اشک من، شاعرترینت گشته اند
می کند شعرم مرا رسوا، کجا بگذارمش؟

شب به جای تو، تن پیراهنت آغوش من
می شود غرق دو صد رویا کجا بگذارمش؟

این دل دیوانه عاقل بوده دور از چشم تو
با نگاه تو شده شیدا، کجا بگذارمش؟

می تپد قلبم درون سینه آخر تند تند
مثل قلب بچه آهو ها، کجا بگذارمش؟

جای بوسه کنج لب، یک نخ وینیستون لایت و بس
فندکت این جا، ببین لب را، کجا بگذارمش؟

باز چشمک می زنی لب را نشانم می دهی
می کنی طوفان به پا، اما کجا بگذارمش ؟

وعده جام عسل از چشم مستت می دهی
می کنی با خنده ات حاشا، کجا بگذارمش ؟

دوستت دارم، چه تکراری شده این جمله ام
حل کن آخر این معما را، کجا بگذارمش ؟

لب نهادی بر لبم، اینک تو می پرسی ز من
بوسه ام داغ است و بی پروا، کجا بگذارمش ؟

شعر عاشقانه

سوخته را آتش زدن دیگر چه معنا میدهد…
مرده راخنجرزدن یارب چه معنا میدهد

من که دیگرسوخته ام آتش چه کارم میکند…
برتن آشفته ام زجرت چه معنا میدهد

من دگرتا حد مردن دردو غم دیدم برو…
پس چنین آزارتو برمن چه معنامیدهد

من هزاران بارخنجر خورده ام از آشنا…
خنجرتو بی وفا برمن چه معنا میدهد

بال پرواز مرا هرکس رسید آتش کشید…
برچنین باله شکسته ،پرچه معنا میدهد

زیرپیراهن ببینی جای چاقوهای یار…
برتنه خط خطیم خنجر چه معنا میدهد

من هزار نیش از رفیقان خورده ام دیگرنزن…
نیش تو بر این تنم دیگر چه معنا میدهد

پس دگر با قلب من بازی نکن ای رهگذر…

شعر عاشقانه

شده ام عاشق تو، وای که حالا چه کنم؟
مانده ام در طلبت غرق تمنا چه کنم؟
گفته بودی که رعایت کنم آن حد و حدود
من پذیرفتم و حالا نشد اما ، چه کنم؟
تو پر از خاطره ای، داشتنت حق من است
با دل من تو بگو حق خودم را چه کنم؟
دل من هر نفس و لحظه فقط با یادت
می شود شاعر و دیوانه و شیدا چه کنم؟
همه را از دل من عشق تو بیرون کرده
مانده ای در دلم اما تک و تنها چه کنم؟

می سپارم به تو این دغدغه ها را ، اما
تو نباشی ، تو بگو ، با غم دنیا چه کنم؟

خسته ام جز تو دگر از همه چیز و همه کس
تو بگو با دل افسرده لبریز تمنا چه کنم!!؟

شعر عاشقانه شعر عاشقانه



برچسب ها