Warning: curl_multi_init() has been disabled for security reasons in /home2/traupsco/domains/sorifun.com/private_html/wp-content/plugins/amp/includes/lib/fasterimage/FasterImage.php on line 39 Warning: curl_multi_exec() expects parameter 1 to be resource, null given in /home2/traupsco/domains/sorifun.com/private_html/wp-content/plugins/amp/includes/lib/fasterimage/FasterImage.php on line 58 قصیده عاشقانه و شعرهای بسیار زیبا و شنیدنی از شاعران معاصر
مد لباس مانتو و کانال تلگرام و عروس و عکس ترلان پروانه و بازیگران

قصیده عاشقانه و شعرهای بسیار زیبا و شنیدنی از شاعران معاصر

قصیده عاشقانه

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد

گفتند عاشق که شدی ؟ گریه‌ام گرفت
می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد

بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را
از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد

شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام
در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
#سجاد_سامانی

قصیده عاشقانه

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست

قصیده عاشقانه

هرچه میخواهی بکن با این دل دیوانه ام

دست تو افتاده فعلاً اختیار خانه ام !!
باورت کردم ولی آتش نشاندی بر دلم
ٔ
زخم کاری میزنی انگار من بیگانه ام !!
بشکن و آتش بزن اما بمان ای مهربان

هرچه میخواهد بیاید بر سر کاشانه ام !!
تا کجا باید بیایم قاف چشمانت کجاست

کوله بار درد دارم رحم کن بر شانه ام !!
من صبوری میکنم شاید به رحم آید دلت

یک سحر یادت بیاید کُنج یک ویرانه ام !!
میسپارم دست تو مثل همیشه خانه را

هرچه میخواهی بکن با این دل دیوانه ام !!

قصیده عاشقانه

“حضرت مولانا”

عشق را بیمعرفت ‘ معنا مکن
زر نداری ‘ مشت خودرا وا مکن

گر نداری ‘ دانش ترکیب رنگ
بین گلها ‘ زشت یا زیبا مکن

خوب دیدن ‘ شرط انسان بودن است
عیب را در این وآن ‘ پیدا مکن

دل شود روشن ‘ زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای ‘ حاشا مکن

ای که از لرزیدن دل ‘ آگهی
هیچ کس را ‘ هیچ جا رسوا مکن

زر بدست طفل دادن ‘ ابلهیست
اشک را ‘ نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید ‘ یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای ‘ افشا مکن!

قصیده عاشقانه

قصیده عاشقانه