Warning: curl_multi_init() has been disabled for security reasons in /home2/traupsco/domains/sorifun.com/private_html/wp-content/plugins/amp/includes/lib/fasterimage/FasterImage.php on line 39 Warning: curl_multi_exec() expects parameter 1 to be resource, null given in /home2/traupsco/domains/sorifun.com/private_html/wp-content/plugins/amp/includes/lib/fasterimage/FasterImage.php on line 58 شعر سپید _ شعرهای نو وزین _ شعر نو کوتاه و زیبا
مد لباس مانتو و کانال تلگرام و عروس و عکس ترلان پروانه و بازیگران

شعر سپید _ شعرهای نو وزین _ شعر نو کوتاه و زیبا

شعر نو کوتاه

شعر نو کوتاه

رفت ….!!!!!
خجالت کشیدم بگویم هنوز هم

“دوســـــــــــــــتت دارم”
دلم نیامد بگویم :

“گــــــــــــــــــــند زدی به تمام باورهایم”

غرورم نگذاشت بگویم :

“نــــــــــــــــــــرو” … بمان کنار دلـــــم”

دلم نمیگذارد فراموشش کنم …

عقلم نمیگذارد بگویم:

“برگــــــــــــــــــــرد”

خاطراتش نمیگذارد

“نفــــــــــــــــــــس” بکشم

“قسمــــــــــت” …

نمیگذارد دستهایم به رویای داشتنش برسد …
واین وسط …

“خـــــــــــــــــــــــــدا”
با تمام بزرگیش فقط نگاه میکند .. !

شعر نو کوتاه

ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻮ ﻣﻌﻤﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺖ
ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﯿﺰﻧﻢ
ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﻣﺠﺰﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ

ﮔﻤﺸﺪﻩ ﮏﯾ ﻣﻌﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻟﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﻫﻮﺱ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪ
ﺣﻞ ﮐﻦ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ
ﻧﺘﺮﺱ
ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯿﻢ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺗﻦ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺰ ﻭ ﻧﺘﺮﺱ
j y

شعر نو کوتاه

ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯾﻢ
ﺍﻣﺸﺐ ﮐﻤﯽ ﺯﻭﺩﺗﺮ
ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ
ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺭﺳﯽ
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺍﻧﺠﺎ ﺑﺎﺷﻢ …
ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ
ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻭﺩ
ﻭ ﮐﻤﯽ ﺍﻏﻮﺵ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ
ﭘﺸﺖ ﯾﺨﺒﻨﺪﺍﻥ ﻫﺎ ﮔﯿﺮ ﮐﻨﯽ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ
ﮔﺮﻣﯿﻪ ﺍﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﻫﯿﭻ ﺟﺎﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻫﺎﯾﻢ
ﻟﻤﺲ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ….
ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺷﺮﯾﮏ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺍﺑﻬﺎﯼ ﻣﻨﯽ

شعر نو کوتاه

نمی دانم چرا وقتی،
دلم درگیر یاد توست،
هوا دلگیر و بارانیست…
صدای رعد هم جاریست…
نه رویایی ، نه کابوسی ،
هر آنچه هست بیداریست…
نمکدان می شود ابر و…
نمکها روی زخم دل …
و این آغاز یک موضوع تکراریست…!
هنرها دارد این باران،
از آن لحظه که می بارد،
تبم در گریه می سوزد…
تحمل کینه می توزد…
و تن هم طبق معمول همیشه
پیله ی افسوس می دوزد…
دلم دلتنگ یاد توست..!

شعر نو کوتاه

من از مستي هراسم نيست ، از آن مستان بی مقدار مي ترسم !
ز عشق هرگز نترسيدم ؛
گريزانم از آن عاشق که يک دل دارد و يکصد هزار دلبر !!
و نام عشق را بر خاک ميمالد … و هر دم در خيال خويش تمنای نگار تازه ای دارد !!!
ز تنهائی مرا پروا نبود هرگز ؛
از آن تن ها …که بر تن ميزنند چنگي ز نامردی …گريزانم !!!!
در اين آشفته بازار رفاقت ها … به دنبال رفيقی ناب ميگردم
زهی باطل خيالم را …که من مخمور و اينک در پی يک خواب ميگردم…

شعر نو کوتاه