غزل های عاشقانه
زندگي شطرنج دنيا و دل است
قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کيش هوسها ميشود
پاي اسب آرزوها در گل است
فيل بخت ما عجب کج ميرود
در سر ما بس خيالي باطل است
ما نسنجيده پي سرباز او
غافل اينکه او حريفي قابل است
مهره هاي عمر من نيمش برفت
مهره هاي او تمامش کامل است
غزل های عاشقانه
راه کج بود نشد تا به دیارم برسم
فال من خوب نیامد که به یارم برسم
بیقراری رسیدن رمق از پایم برد
نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم
شهریاری پر از اندوه ثریا هستم
شاید آخر سر پیری به نگارم برسم
استخوان سوز سیاهی زمستان شدهام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم
عشق هرروز دلم را به کناری میبرد
عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم
مرگ دلبستگی آخر دنیای من است
میروم شاید روزی به مزارم برسم
“سیدعلی رکن الدین”
غزل های عاشقانه
می جویمت! به نام و نشانی که نیستی!
دیرآشنای من ! تو همانی که نیستی!
نزدیکتر ز تو به توام، این عجب که تو
دور از منی و خویش ندانی که نیستی!
می جویمت به باغ خیال و گمان و وهم
در کوچه های دل، به گمانی که نیستی!
شبگرد کوچه های خیالم، به جستجو
آیم به آن محل و نشانی که نیستی!
طبع غزلسرایی من لال می شود
در بین واژه ها و بیانی که نیستی!
سرشارم از خیال سرودن، اگر چه باز
تو باعث همین هیجانی که نیستی!
احوال من نپرس! که اقرار می کنم:
“حالم بد است مثل زمانی که نیستی”
غزل های عاشقانه
یک شمع تو روشن کن، پروانه شدن با من
مِی از من و ساقی تو، پیمانه شدن با من
یک بوسه ز تو کافیست، آغوش نمیخواهم
یک جرعه فقط ساقی، میخانه شدن با من
تو تلخی این مِی را یک کاسه تحمل کن
شیرین چو لبهایت، دردانه شدن با من
باز حلقه مویت را، در باد رها کردی؟
از بند رهایم کن، شاهانه شدن با من
تا عطر تنت اینجاست نبضم به تو وابسته ست
با بوی نفسهایت، جانانه شدن با من
چون نورِ حضورت هست این باغچه با من گفت :
یک غنچه ز تو کافیست، گلخانه شدن با من
صد دانه ی این تسبیح، یک جمله به من میگفت:
یک بار تو عاشق شو، یکدانه شدن با من …
غزل های عاشقانه
برچسب ها : دوبیتی های عاشقانه مهر 94 , شعرهای عاشقانه غمگین , غزل های عاشقانه , قصیده های عاشقانه
- سرگرمی و موسیقی , شعر عاشقانه
- 1,382بازدیدها
- بدون نظر
به نکات زیر توجه کنید