سایت تفریحی خبری و مد لباس روز دنیا

شعر دوبیتی عاشقانه

غزل های عاشقانه مهر ۹۴

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست

شعرهای زیبای عاشقانه مهر ۹۴

شعر بسیار زیبا از يک حقوقدان با سليقه:

عاقبت از غم معشوق حکایت کردم،
نزد قاضی شدم و طرح شکایت کردم،

قلب من شاکی و او متهم و بنده وکیل،

شعرهای عاشقانه کوتاه

قهر چشمانت دلم را تکّه تکّه می کند

تو نباشی در وجودم درد چکّه می کند

سر بچرخان با دلم حرفی بزن ای مونسم

چون بخندی خنده ات بازار سکّه می کند

شعر غزل مهر ۹۴ 

بگو که عاشقم هستی، دلم تکرار میخواهد
برای باتو بودنها ، دلم اصرار میخواهد

بدون تو پریشانم ، پناه خستگی هایم
بگو که بی تو دلتنگم ، دلم اقرار میخواهد

دگر شعری نمی گویم که لکنت دارد احساسم

شعر نو مهر ۹۴

برگهاي پاييزي

سرشار از شعور درخت اند

و خاطرات سه فصل را بر دوش مي کشند

آرام قدم بگذار …

بر چهره تکيده آنها

شعرهای عاشقانه 

ای بنازم گل لب مرمر دندان تو را
باغ صد رنگ ندارد لب خندان تو را
می و میخانه کجا حال نگاه تو کجا؟؟
که ندارد بشری حالت چشمان تو را
لب به دندان گزم از حسرت یک بوسه ی گرم

شعر دوبیتی عاشقانه

برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم

کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم

شعر دوبیتی عاشقانه

خوش‌تر از قالی کرمان غزلی ساخته ام
نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام
من همان قالی پا خورده خاک آلودم
که دلم را به تمنای دلت باخته ام

شعر دوبیتی عاشقانه

یک لحظه دلم خواست ، که پهلویِ تو باشم
بی محکمه، زندانیِ بازویِ تو باشم

پیچیده به پایِ دلِ من، پیچش مویت
تا باز زمین خورده یِ گیسویِ تو باشم

کم بودنِ اسپند در این شهر، سبب شد
دلواپسِ رویت شدنِ روی تو باشم

طعمِ عسلِ عالیِ لبهات دلیلی ست
تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم

شعر دوبیتی عاشقانه

عشقی که همیشه در به در می گردد
مُــزدش لب ِ خــُــشک و چـــشم ِ تر می گردد

باران ِ تو از لــُــطف ِ خدا می آید
باران ِ من از مدرسه برمی گردد?

شعر دوبیتی عاشقانه

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه‌ای
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانه‌ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا باد است یا افسانه‌ای!
گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانه‌ای!
گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟
گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانه‌ای!

شعر دوبیتی عاشقانه

ای که گفتی بی قراری های من بازیگری ست
بی قرارم می کنی وقتی دلت با دیگری ست

گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم
عشق گاهی مادر است و گاه هم نامادری ست

حسین دهلوی

شعر دوبیتی عاشقانه

چه كرده اى
تو با دلم
كه از تو پيش ديگران

گلايه هم
كه مى كنم
شعر حساب ميشود
كاظم بهمنى

شعر دوبیتی عاشقانه

باز دلتنگ توام میل بیابان دارم
امشب اندازۀ صحرای تو باران دارم

كوه آتش به دلم هیچ، كسی می‌داند
كه من از داغ تو در سینه چه پنهان دارم؟!
آه، بیدار كن از خواب گران دریا را
كه من آشفته‌ام امشب سر طوفان دارم

رفته‌ای می‌رسد از راه، غمت دور و دراز
بی تو با این دل بی‌حوصله مهمان دارم

تو گل و سبزه‌ای و بوی بهاران داری
من خسته همۀ سال زمستان دارم

سر من را به خدا شانۀتان مختصر است
دلی از خاطرۀ دوست پریشان دارم



برچسب ها