سایت تفریحی خبری و مد لباس روز دنیا

حکایت نوروز باستانی ما ایرانی ها | داستان های جالب در مورد نوروز

حکایت نوروز باستانی ما ایرانی ها | داستان های جالب در مورد نوروز ۳ فروردین ۱۴۰۱

هر فرهنگی با حکایت ها و داستان های جالب پیوند خورده است که وقایع را شرح می دهد و پیام هایی را به خواننده می آموزد. در ادامه با چند حکایت نوروز با سوری فان همراه باشید.

ما ایرانی ها به همراه برخی دیگر از کشورهای همسایه که قبلا جزئی از خاک کشورمان به حساب می آمدند و با ما پیشینه فرهنگی مشترک دارند، هر سال فرا رسیدن بهار را جشن می گیریم. نوروز ایرانی یک جشن باستانی است و بسیاری از ما همانقدر که احساس وطن دوستی و ارق ملی داریم، به نوروز هم اهمیت می دهیم. با این وجود شاید کمی تعجب کنید اگر به شما بگوییم که بسیاری از افراد نمی دانند که داستان نوروز از کجا شروع شده است. دانستن تاریخچه این آیین باستانی می تواند کمک کند تا آن با شور و شوق بیشتری به انتظار عید نوروز بنشینیم. پس در ادامه این مطلب با مجله الی گشت همراه باشید تا بگوییم همه چیز از کجا شروع شده است.

حکایت نوروز | داستان های جالبی در خصوص نوروز

داستان پیروزی بر سرما و تاریکی | حکایت نوروز

افسانه هایی است که درمورد پادشاهی جمشید در ایران باستان و تاسیس نوروز توسط وی وجود دارد. در داستان ها آمده است که در دوران پادشاهی جمشید، همه چیز خوب بود. هیچ کس دروغ نمی گفت، مردم خوشحال بودند و صلح حکم فرما بود. با این وجود، کمی بعد سرمای شدیدی آمد، بسیار از موجودات را هم از بین برد و در کنار آن امکان کشاورزی را هم از مردم گرفت. برای از میان برداشتن سرما، جمشید شاه تاج و تختش را با سنگ های قیمتی تزیین کرد و به کمک موجوداتی افسانه ای به آسمان رفت.

مردم او را از آن بالا دیدند که مانند خورشید می درخشید و دوباره شادی و خوشحالی به کشور بازگشت. از آن به بعد، هرساله مردم چنین روزی را جشن می گیرند و این گونه، داستان نوروز از اولین روز فروردین آغاز می شود و پای کوبی برای این اتفاق تا ۱۳ روز بعد ادامه پیدا می کند. اما داستان نوروز به اینجا ختم نمی شود!

پیام تبریک عید نوروز 1401

حکایت نوروز در فرهنگ گردی، از ریشه های نوروز

در داستان ها و افسانه های اقوام کرد، نوروز را به مناسبت پیروزی فریدون بر حاکم ستمگر آن زمان یعنی ضحاک جشن می گیرند. طبق آنچه در شاهنامه فردوسی آمده، جمشید پادشاه درستکاری بود که بعدها به مغرور شد و به راه اشتباه رفت. اینکار او ایران را به تباهی می کشاند و ضحاک پس از مرگ او حکمرانی را به دست می گیرد. با این حال، فریدون قهرمانانه به ضحاک می تازد و او را در کوه دماوند زندانی می کند. در افسانه ها آمده که ضحاک ماردوش تا پایان جهان در این کوه زندانی خواهد بود و پس از آن دوباره خود را از بند آزاد می کند تا جهان را به تیرگی بکشاند.

حکایت نوروز | داستان دید و بازدید

«دید و بازدید» ماجرای دید و بازدیدهای جوانی است که در ایام عید نوروز وارد مجلسی می‌شود و در این مسیر با حوادث جالبی روبه‌رو می‌شود.فارغ از نگاه سطحی جلالِ جوان و نثر طنزآلود اما خام داستان، دست به نقدِ مسائل اجتماعی و باورهای قومی می‌زند. نقد جامعه‌ای که گذشته خود را فراموش کرده است و سالی یک بار به آن رجوع می‌کند، مثل گفت‌و‌گوی خانم بزرگ با پسر جوانش که بعد از یک سال به دیدن او آمده است و می‌گوید: « علیک سلام ننه جون ـ عیدت مبارک ـ صد سال به این سال‌ها! زیر سایه امام زمون، کربلای معلا، نجف اشرف.مگه عیدی بشه و سالی بیاد و بره که این‌ورا پیدات بشه!چرا سری به این ننه جونت نمی‌زنی؟ای بی‌غیرت، من که با شماها این قدر محبت دارم چرا شما پوست کلفت‌ها به من محلی نمی‌ذارین؟ننه جون خیلی خوش اومدی.چی بگم؟من که بلد نیستم به شما فکلیا بگم:تبریک ـ چه میدونم تبریک عرض می‌کنم.ما قدیمی‌ها دیگه کجا این حرفارو بلد می‌شیم؟خوب ننه جون بیا این بالا رو تشک بشین، دهنتو شیرین کن» تاکید می‌کنم این نقد در یک فضای تاریک و مخوفِ ناامید و عبوس نیست، بلکه در همان فضای شاد عیدنوروز است و مدام غُر نمی‌زند و در قسمتی دیگرخانم بزرگ به رسم عیدی، اسکناسی کف دست راوی می‌گذارد و جیب‌هایش را از نقل و شیرینی و گندم و شاهدانه پر می‌کند و از این جهت روح افزاست.

 

منابع:

eligasht

tasnimnews

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

بیوگرافی نویسنده

مشاهده تمامی 120 پست

مطالب مشابه

ارسال دیدگاه

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

به نکات زیر توجه کنید

  • نظرات شما پس از بررسی و تایید نمایش داده می شود.
  • لطفا نظرات خود را فقط در مورد مطلب بالا ارسال کنید.


برچسب ها