قصه ها و داستان های متعددی در ادبیات فارسی درباره این عید باستانی وجود دارد. در ادامه این مقاله از سوری فان داستان هایی درباره نوروز می خوانیم.
داستان هایی درباره نوروز
داستان عید ایرانی ها
داستان «عید ایرانیها» از مجموعه داستان «شهری چون بهشت» نوشته سیمین دانشور یکی دیگر از معدود نمونههای ادبیات داستانی ایران با فضای عید و جشن است، و به یک عنصر نوروزی که حالا دیگر رو به زوال است، یعنی ـ حاجی فیروز ـ میپردازد. در این داستان دو کودک آمریکایی، با حاجی فیروز رو به رو میشوند و جنبههایی از فرهنگ ایرانی در آن زمان و شرایط اجتماعی دوران در این داستان جانمایی میشود. «تد و جان با ماشین مدرسه به خانه برمیگشتند. ماشین سر دوراهی نرسیده به قلهک ترمز میکرد و آنها پیاده میشدند و تا خانهشان چندان راهی نبود. یک روز نرسیده به دو راهی مرد سیاهی را دیدند که روی کنده درختی که شاخههایش را زده بودند ایستاده. اگر وقتی ماشین بچهها رد میشد مرد سیاه سلام نظامی نداده بود، هرگز به فکرشان نمیرسید که مجسمه نیست.
وقتی ماشین مدرسه ترمز کرد، تد و جان برگشتند و رفتند سر وقت حاجی فیروز… روی هم رفته از همه چیز حاجی فیروز خوششان آمد. از لباس قرمز، از کلاه بوقی، از صورت سیاه، از صدای دایره زنگی و از آوازش و بعد از کنجکاوی زیاد فهمیدند که حاجی فیروز پیش از عید ایرانیها پیدایش میشود، اما هنوز زمستان بود و حاجی فیروز آمده بود. پس چرا آمده بود؟ و باز کنجکاوی…و به این نتیجه رسیدند که حاجی فیروز گاهی آب حوض میکشد، گاهی برف پارو میکند و پیش از عید حاجی فیروز میشود. شاید یک زمستان اصلا برف نیاید. شاید هیچکس آب حوض خود را خالی نکند. مخصوصا زمستان و آب یخ زده حوض.» در این داستان هم اگرچه هنوز سیمین دانشور به نثری بالغ نرسیده است اما از عنصر شادی و جشن، حتی در زمان نقد اجتماعی دوران غافل نمیشود. او در رمان «جزیره سرگردانی» هم یک فصل را اساسا به نوروز اختصاص میدهد و راوی به شرح و وصف آداب نوروزی برای خارجیانی میپردازد که در جشن نوروز حضور یافتهاند و میگوید:«احمد گنجور برسم (ترکه) در دست و کستی (کمربند زردشتیان) به کمر چند قدم راه رفت و سخنرانی اصلیاش را شروع کرد: « در نوروز کیهان از نو رویش مییابد. جشن نوروز جشن زایش زمین و آسمان است. فرورها که نام فروردین از نام آنها گرفته شده، به زمین میآیند و مهمان بازماندگان میشوند. فرورها فرشته نگهبان آدمیان در آسمان هستند. روح درگذشتگان هم هستند. حالا ما در انتظار فرورهای درگذشتگانمان هستیم. لعل بیگم دستهایش را به هم زد و گفت: خدای من، پس آسمان ایران پر از فرشته است….گنجور با صدایی جدی گفت: ضمنا انار درخت مقدسی است، چرا که شکوفه هایش شبیه شعلۀ آتش است. اما هفت سین که در این سفره میبینید نماد شادی و وفور نعمت و سمبل اهورامزداست که در رأس شش امشاسپند قرار دارد.
این بار موری انگشتانش را شمرد و گفت: با خودش میشود هفت تا. گنجور گفت: درست گفتی. هفت سین. سکوت کرد، انگار بقیۀ سخنرانی یادش رفته بود. بیژن به دادش رسید. بابا امشاسپندان چی هستند؟گنجور لبخند زد: امشاسپندان صفات اهورا یا مظاهر او هستند. اهورامزدا با کمک آنها جهان را اداره میکند و عدد هفت مقدس است. لعل بیگم گفت: همه تان میدانید که من مسلمانم، خواستم بگویم در اسلام هم هفت ملک مقرب داریم، جبرائیل، میکائیل،…»
سفره هفت سين
از اصيلترين و جذابترين پيک نوروزي ميتوان به سفره هفت سين اشاره کرد. ايرانيان با فراهم نمودن هفت سين به شماره هفت امشاسپند يا دوازده شماره مقدس برجها، اقلامي را در سفرهاي در خانههاي خود براي حلول و شکوفايي روز نخست بهار فراهم ميآورند.
دراين سفره چيزهاي از قبيل آب و سبزه نماد (روشنايي و افزوني) آتشدان نماد (پايداري نوروگرما) که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد شير نماد(نوزايي و رستاخيز و تولد دوباره)،تخم مرغ نماد (نژاد و نطفه)، آيينه نماد (شفافيت و صفا) گذاشته ميشد.
همچنين سنجد نماد (دلدادگي و زايش وباروري)، سيب نماد (رازوارگي عشق) انار نماد (تقدس) سکه تازه ضرب نماد (برکت و دارندگي) ماهي نماد (ماه سپري شده اسفند) نارنج نماد (گوي زمين)گل بيد مشک گل ويژه ي اسفند نماد ( امشاسپند سپندارمز) از ديگر اين اقلام است.
گلاب که بازمانده رسم آبريزان يا آبپاشان است و نان پخته شده ازهفت حبوب، خرما، پنير، شکر، شاخههايي ازدرخت مقدس انار، بيد، زيتون، انجيردردسته هاي سه،هفت يا دوازده تايي) و کتاب مقدس از ديگر مواردي بود که درسفره هفت سين گذارده ميشد.
اکنون ايرانيان از رسوم برجاي مانده آن دوران، به هفت سين برگرفته از سير، سرکه، سماق، سنجد، سمنو و سبزه و سيب و گلهاي خوشبو از قبيل سنبل و سوسن بسنده ميکنند. هفت سيني، بعدها با حذف (ياي) به صورت هفت سين درآمده است. هنوز هم در بعضي از روستاهاي ايران اين سفره را، سفره هفت سيني ميگويند.
مراسم بازگشت مردگان
ايرانيان باستان عقيده داشتند، با آمدن نوروز، فروهرها (ريشه کلمه فروردين) يا رواح درگذشتگان به دنيا بازمي گردند و اگرخانه را تميز و بستگان را شاد ببينند خوشحال شده و براي بازماندگان خود دعا ميفرستند.
از اين رو چند روز به نوروز مانده در خانه مشک و عنبر ميسوزاندند وشمع و چراغ ميافروختند.
همچنين خانمها بهترين غذا را ميپختند و بر گور درگذشتگان خود ميپاشيدند و يک روز پيش از نوروز را که همان عرفه يا علفه و يا به قولي بيبيحور مي ناميدند، به خانهاي که در طول سال درگذشتهاي داشت به پرسه ميرفتند و دعا ميفرستادند ومي گفتند که براي مرده عيد گرفته اند.
بخشي از اين رسم همچنان در ميان ايرانيان مرسوم است، بطورئيکه درآخرين شب جمعه سال، با گلهاي بهاري از جمله سنبل به ديدار اهل قبور و درگذشتگان خود مي روند و براي درگذشتگان خود طلب مغفرت ميکنند.
منابع:
برچسب ها :
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- حکایت , سرگرمی و موسیقی
- 445بازدیدها
- بدون نظر
به نکات زیر توجه کنید